می شود از عشق گله ایی نداشت ؟
می شود از چشمان انتظار امید نداشت ؟
می شود از التهاب دل حرفی نزد؟
می شود هیچ نگفت و ساکت ماند ؟
فقط ادامه می دهم روزهای بی تو بودن را . . .
می پرسی چگونه ؟
می پرسی دلتنگی ها را کجا پناه می دهم ؟
می پرسی تشویش های بی صدا را چه کرده ام ؟
می پرسی که نگاهای ساکت مانده را به که سپرده ام ؟
می پرسی حالم خوب است ؟
آری خوب خوب . . .
آنچنان که دیگر چشمان منتظرم خشک شده است .
و آرزو را در چهارچوب زمان محبوس ساخته ام .
آری خوب خوبم . . . تو چگونه ایی
سلام رویا خانوم خوبین؟
احساست و خوب بیان کردی
حالا یک سوال
اون کسی که براش می نویسی الان کجاست؟
چه شعر قشنگی....
مطلب بس دلنشینی بود
ایام به کام